جالب

جالب

مردی به نام استیوجابز ، برای انجام مصاحبه حضوری شغلی به شرکتی ، رفت .

مدیر شرکت ، یک برگ کاغذ گذاشت جلوی استیو و از او خواست برای استخدام ، تنها به یک سوال پاسخ دهد .

سوال این بود ::

شما در یک شب بسیار سرد و طوفانی ، در جاده ای خلوت رانندگی مکنید ، ناگهان متوجه میشوید که سه نفر در ایستگاه اوتوبوس ، این و آن پا میکنند و در آن باد و باران و طوفان چشم به راه کمک هستند .

یکی از آنها پیر زن بیماری است که اگر کمکی به او نشود ممکن است همانجا در ایستگاه  اتوبوس غزل خداحافظی را بخواند.

دومین نفر ، صمیمی ترین دوست شماست که حتی یک بار شما را از مرگ نجات داده است و نفر سوم ، عشق شماست !

اما خودروی شما فقط یک جای خالی دارد .

شما از میان این سه نفر کدام را سوارمیکنید ؟

  پیرزن ؟

دوستتون ؟

عشقتون ؟

جوابی که استیو نوشت باعث شد از میان صد ها متقاضی به استخدام شرکت در بیاید .

پاسخ این بود ::

من سوئیچ ماشینم را میدهم به آن دوست صمیمی ام تا پیرز ن بیمار رار به بیمارستان برساند و با عشقم در ایستگاه منتظر میمانم شاید اوتوبوس امد ! 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ سه شنبه 3 شهريور 1394برچسب:, ] [ 16:39 ] [ هانیه ]
[ ]